اندر مصائب زندگی در شهر کوچک
پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۶ ق.ظ
[اون آبیها منم]
+ شما ببخشید، یه مدت نبودم. بعدِ سه ماه اومدم خونه.
بله دیگه الان همه میرن دانشگاه و خونوادشون یادشون میره. حواست بیشتر به پدر باشه. حق داره گردنت.
بله، بله، درست میفرمایید.
خب دیگه چه خبر؟ زن گرفتی ماشالا؟
نه آقا، زن چیه؟ زوده هنوز. نونِ ما رو بده بریم جانِ مادرت.
به به به؛ آقا مهدی. چه عجب از این ورا. خیلی وقته مسجد نمیای. فکر کردیم دیگه رفتی دانشگاه و .....
نه آقا، این چه حرفیه. هنوز پایبندیم به ارزشها.
ارزشا رو بیخیال. بگو ببینم زن گرفتی یا نه؟
خیر آقا، خیر.
تو فکرش نیستی؟
تو لیستِ دغدغههای من، زن گرفتن از تهِ لیست پرت شده بیرون.
نمیخوای بگیری یعنی؟
زوده هنوز.
زود کجا بود؟ همین اصغرِ ما 20 سالش بود زن گرفت دیگه.
خب اون شما هواشو داشتین بالاخره. خونه و کار و ایناش از شما بود.
اگه منم نبودم اون گلیم خودشو از آب میکشید. من مطمئنم.
اون که قطعا. اصلا ژِنش خوبه اصغر! پسر شماست دیگه.
این حرفا همش کشکه مهدی جان. شما اقدام کن، خدا خودش درست میکنه همه چیو.
بله، بله، درست میفرمایید.
(بینِ نماز)
[شکافخوردنِ آرمانهایِ «سیاست ما عین دیانت ماست» از درازا و اعلامِ برائت از انواعِ سندهای ننگین، فارغ از محتوا و موضوع توسط امامجماعتِ محل]
میبینی آقا مهدی؟ میبینی حسن داره چه گندی میزنه تو مملکت؟
بله، بله. درسته. ولی اینجوری کوبیدنم درست نیست دیگه.
چه اشکالی داره؟ داره حرفشو میزنه خب. شما به آزادی بیان معتقدی؟
من به خدا هم به زور معتقدم.
اصلا مشکلِ مردم ما میدونی چیه؟ همین که تحملِ شنیدنِ انتقاد رو ندارن.
بله، بله، درست میفرمایید. آقا ما رو وارد این بازیهای پیچیده نکن.
خب، شنیدم تهران بودی این هفته. خبری نبود؟ وضعیتِ حجاب اونجا چطوره؟
وضعیت خرابه آقا. تهران که سقوط کرده اصلا، گندشو در نمیارن. اینا فقط دارن همین شهرستانا رو نگه میدارن.
کارِ خودشونه!
قطعا همینطوره که میفرمایید.
همین مجریه رو ببین تا رفت اونورِ آب چادرشو برداشت.
آقا این چه ربطی داشت به تنِ ماهی؟!!!
ربط داشت پسرم، تو نمیفهمی.
بله، بله، درسته. ولی دیگه خیلی اذیت کردن بنده خدا رو.
حقشه خب. این اگه اهلِ ریا نبود و یه کم به سیرۀ معصومین توجه داشت اینجوری نمیشد.
آخه شما که قضیه رو کامل نمیدونین. اصلا همینجاست که حضرت امیر میفرماید:
«اگر بندگان وقتی چیزی را نمیدانستند، (از اظهارنظر یا انجام آن چیز) بازمیایستادند، کافر و گمراه نمیشدند.»
به به به؛ سلام آقا مهدی. کم پیدا.
سلام عباس آقا.
میگم چرا اینقدر مصالح خریدی؟ این همه مصالح حیفه تو این گرونی.
بله، بله درست میفرمایید. اصلا میرم پس میدم امروز.
پارکینگ هم حتما بساز. پارکینگ ضروریه واسه خونه.
چشم، چشم.
خب ..... زن گرفتی یا نه؟
:// چجوری ربط میدین خداییش؟! خیر آقا، خیر. زوده هنوز.
کجاش زوده؟ بازم هرجور خودت میدونی، من فضول نیستم.
خیلی ممنون که حق انتخاب میدین بهم.
(همسایۀ دوم)
سلام آقا مهدی. کمرنگ بودی. چه عجب یادی از فقیر فقرا.
علیک سلام. کمسعادت بودیم.
میگم شما که حیاط داری چرا پارکینگ میزنی دیگه؟ خرجِ اضافهاس.
بله، بله، چشم. بیخیالش میشم.
اوممممم ..... زن گرفتی؟
کچل کردین ما رو. بله آقا گرفتم.
جداً؟ یه کم زود نبود؟
مکان: نانوایی
- به به به؛ آقا مهدی. چه خبر از این ورا. راه گم کردی. همش که بابات میاد نون میگیره.+ شما ببخشید، یه مدت نبودم. بعدِ سه ماه اومدم خونه.
بله دیگه الان همه میرن دانشگاه و خونوادشون یادشون میره. حواست بیشتر به پدر باشه. حق داره گردنت.
بله، بله، درست میفرمایید.
خب دیگه چه خبر؟ زن گرفتی ماشالا؟
نه آقا، زن چیه؟ زوده هنوز. نونِ ما رو بده بریم جانِ مادرت.
مکان: مسجد
(قبل از نماز)به به به؛ آقا مهدی. چه عجب از این ورا. خیلی وقته مسجد نمیای. فکر کردیم دیگه رفتی دانشگاه و .....
نه آقا، این چه حرفیه. هنوز پایبندیم به ارزشها.
ارزشا رو بیخیال. بگو ببینم زن گرفتی یا نه؟
خیر آقا، خیر.
تو فکرش نیستی؟
تو لیستِ دغدغههای من، زن گرفتن از تهِ لیست پرت شده بیرون.
نمیخوای بگیری یعنی؟
زوده هنوز.
زود کجا بود؟ همین اصغرِ ما 20 سالش بود زن گرفت دیگه.
خب اون شما هواشو داشتین بالاخره. خونه و کار و ایناش از شما بود.
اگه منم نبودم اون گلیم خودشو از آب میکشید. من مطمئنم.
اون که قطعا. اصلا ژِنش خوبه اصغر! پسر شماست دیگه.
این حرفا همش کشکه مهدی جان. شما اقدام کن، خدا خودش درست میکنه همه چیو.
بله، بله، درست میفرمایید.
(بینِ نماز)
[شکافخوردنِ آرمانهایِ «سیاست ما عین دیانت ماست» از درازا و اعلامِ برائت از انواعِ سندهای ننگین، فارغ از محتوا و موضوع توسط امامجماعتِ محل]
میبینی آقا مهدی؟ میبینی حسن داره چه گندی میزنه تو مملکت؟
بله، بله. درسته. ولی اینجوری کوبیدنم درست نیست دیگه.
چه اشکالی داره؟ داره حرفشو میزنه خب. شما به آزادی بیان معتقدی؟
من به خدا هم به زور معتقدم.
اصلا مشکلِ مردم ما میدونی چیه؟ همین که تحملِ شنیدنِ انتقاد رو ندارن.
بله، بله، درست میفرمایید. آقا ما رو وارد این بازیهای پیچیده نکن.
خب، شنیدم تهران بودی این هفته. خبری نبود؟ وضعیتِ حجاب اونجا چطوره؟
وضعیت خرابه آقا. تهران که سقوط کرده اصلا، گندشو در نمیارن. اینا فقط دارن همین شهرستانا رو نگه میدارن.
کارِ خودشونه!
قطعا همینطوره که میفرمایید.
همین مجریه رو ببین تا رفت اونورِ آب چادرشو برداشت.
آقا این چه ربطی داشت به تنِ ماهی؟!!!
ربط داشت پسرم، تو نمیفهمی.
بله، بله، درسته. ولی دیگه خیلی اذیت کردن بنده خدا رو.
حقشه خب. این اگه اهلِ ریا نبود و یه کم به سیرۀ معصومین توجه داشت اینجوری نمیشد.
آخه شما که قضیه رو کامل نمیدونین. اصلا همینجاست که حضرت امیر میفرماید:
«اگر بندگان وقتی چیزی را نمیدانستند، (از اظهارنظر یا انجام آن چیز) بازمیایستادند، کافر و گمراه نمیشدند.»
مکان: محلِ ساختوسازِ خانۀ آینده
(همسایۀ اول)به به به؛ سلام آقا مهدی. کم پیدا.
سلام عباس آقا.
میگم چرا اینقدر مصالح خریدی؟ این همه مصالح حیفه تو این گرونی.
بله، بله درست میفرمایید. اصلا میرم پس میدم امروز.
پارکینگ هم حتما بساز. پارکینگ ضروریه واسه خونه.
چشم، چشم.
خب ..... زن گرفتی یا نه؟
:// چجوری ربط میدین خداییش؟! خیر آقا، خیر. زوده هنوز.
کجاش زوده؟ بازم هرجور خودت میدونی، من فضول نیستم.
خیلی ممنون که حق انتخاب میدین بهم.
(همسایۀ دوم)
سلام آقا مهدی. کمرنگ بودی. چه عجب یادی از فقیر فقرا.
علیک سلام. کمسعادت بودیم.
میگم شما که حیاط داری چرا پارکینگ میزنی دیگه؟ خرجِ اضافهاس.
بله، بله، چشم. بیخیالش میشم.
اوممممم ..... زن گرفتی؟
کچل کردین ما رو. بله آقا گرفتم.
جداً؟ یه کم زود نبود؟
- ۹۶/۰۵/۰۵